پيام

ستايش.
92/9/25

+ "حسّ دوست داشتن"
ويا دوست داشته شدن..
.
امــان از وقــتـــي کــه از زنـــدگــي اتــ خــــداحــافــظــي کـنـنــد..
.
.
مُشتي احــســاســنــد
امّــا بــا زنــدگــي اتــ بــدجــور گــرهـ خـــورده انــد
س ت ا ي ش

در انتظار آفتاب 93/2/17

./.

اقا سبحان ؟؟

ن بابا.. ..ديشبم که يکي ديگه اشتباه گرفته بود../ اصلا ايشون مثل من فيد ميزدن.. نه من مثل ايشون.. /

ديوونه.. اسمم مگه پيدا نيس؟؟.. پس بهتره تمومش کني

انگار نميخواي بپذيري... باعشه.. هر جور که راحتي..

من خانم نيستم.. آقا هستم..

خب باشم.. که چي حالا؟..

داري باز جويي ميکني؟؟.../ تا حدودي فيداشون رو ديدم..

وقتي حس ميکنم داري باز جوييم ميکني... هيچ تمايلي به جواب دادن بهت رو ندارم../ اصلا چرا سؤال ميکني؟؟.. خب برو فيدامو از قبل ببين....

چيو بايد بجوابم؟

گفتم که.. من قبلنم همينطور مينوشتم../. بهله.. ماله خودمه...

عجب...جالبه ! شما دقيقا يکماه بعد اقا سبحان اومديد تو يک روز ! و اينکه شما هم عين اقا سبحان پايان استمون نقطه گذاشتيد و... !

اقا سبحان... - شبگرد كوچه ي تنهايي

اوهوم.. جالبه..

عليرضاخان ميبينيد ؟؟؟

آقاي عليرضا خان!.. شما هم؟؟..

ولي شما مطمئنيد؟

شما اينجوري فک کن..

جدا نظرتو حذف نکن تو اين فيدها پیام+ خانم شبگرد بفرماييد ببينيد

ديدم شما هم ببنيد...

که چي حالا؟

نظر گذاشتنشونم مثه سبحانه : ) اشکال نداره يه نظر روي وبلاگ من ميذاريد ؟؟

عليرضاخان با من هستيد ؟

چي ميگين شما ها؟؟.. / خب اينا هم که همينطورن که. پیام+.. پیام+.. پیام+...

ديوونه ها..

نه با سبحان بودم دي:

شماها واقعن دچار بيماريه پس گستر شدين.. / ديگه لزومي نميبينم حرفي بزنم../ شوخيه خوشمزه اي نبود... اصلا..

شوخي نبود.

جدي ام من

مشتي احساس ..

*ري را

در انتظار آفتاب

برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید